توضیحات سایت راجع به آوا جهانگیری
آوا جهانگیری، ایرانگرد و طبیعتگردی با انگیزه است. او با همتی شگرف و ارادهای قوی نمونه بارز غلبه بر تمام محدودیتهاست. آوا سفر کردن را در زمانی آغاز کرد،که شاید برای انسانهای معمولی نقطه پایان تمام انگیزه هاست. مسافر کوچولو یا همان شازده کوچولوی نازنینی که آنتوان دوسنت اگزوپری در کتابش برای جهان به تصویر کشید و معرفی کرد را براحتی میتوان در آوا جهانگیری دید. براستی آوا شازده کوچولوی داستان زندگی خویش است.

در متن زیر معرفی آوا از زبان خودش رو خواهیم خوند. در ادامه و در پستهای بعدی در این دستهبندی با سفرها و خود آوا از زبان خودش بیشتر آشنا میشیم.
آوا جهانگیری
سلام
من آوا جهانگیری هستم.
متولد ۱۳۷۳/۰۱/۲۳ در شهر زیبای اصفهان.
فرزند آخر یک خانوادهی پر جمعیت.
از زمانی که به یاد دارم، به کارهای خاص علاقهی زیادی داشتم و دلم میخواست هر حسی رو خودم به تنهایی تجربه کنم.
اواخر دوران راهنمایی بود، که معلم جغرافیا از هرکدوممون پرسید:
-میخواهید در آینده چه کاره شوید؟
جوابهای همهی دوستانم خلاصه شده بودند، در پزشک، معلم، مهندس و وکیل
و من گفتم:
– رئیس جمهور!!!
فکرمیکردم، تاثیرگذارترین فرد در زندگی مردم اوست.
و این گونه میتونم به مردم خدمت کنم.

البته یسری نکات در پیوست بودند که:
– در ایران زن حق ریاست جمهوری نداره
– تا اون زمان شاید قانون تغییرکرد!!!
و من امیدوارانه به تحصیل خودم ادامه دادم.
از اتفاقات کودکی و نوجوانی که بگذریم؛
۱۹ ساله بودم که تشخیص داده شد، مبتلا به بیماری دیستروفی عضلانی( ضعف عضلات پیشرونده) هستم.

پزشک بی پرده و در کمال بیملاحظگی آب پاکی را ریخت روی دستم و گفت: این بیماری هیچ درمانی ندارد و سقف زندگی تو ۲۵-۳۰ سالگیست. فکر کنید تو 19 سالگی به یه دختر حساس این حرف رو بزنند، اونم در کمال آرامش…
نمیتونم توصیف کنم چه حس دوگانهای داشتم.
[ در ادامه بیشتر درمورد این بیماری و اتفاقات رخ داده خواهید خواند.]
ترم اول دانشگاه شهر کاشان بودم.
در شهری غریب و دور از خانواده و یا دوست نزدیکی.
از همه کس دوری میکردم.
میخواستم وقتی در خلوت خود گریه میکنم، کسی شاهد من نباشد.
مدتی نگذشته بود، که تصمیم گرفتم!! با سفرکردن به تنهایی تا جایی که میتوانم آرامش از دست رفتهی خود را برگردانم.

در ادامه پستهای مربوط به من و با زبان اول شخص مفرد در گذر زمان در این بخش منتشر میشوند.